رضا :
درود بر حکیم
با این جمله ی شما کاملا موافقم : ” ارد زندگی را سیاه و سپید نمی بیند ، مطلقی وجود ندارد . ” در واقع ما در ابتدای مسیر تردید قرار داریم .
هرکس که به واسطه ی یقین ، هستنده ای را کاملا صحیح بداند ، دچار غرور شده و کسی که هستنده ای را کاملا ناصحیح ، دچار ناامیدی .
در واقع زمانی که ما از پنجره ی نگاه خود عالم را می بینیم راهی به حقیقت نداریم و همواره تحققی از عالم را می بینیم .
اما دو مسئله ایجاد می شود ، نخست اینکه معنای مهر چیست ؟ آیا مهر معنایی مشخص و معین یا متعینی دارد یا نه هرکس می تواند آنچه را مهر می داند ، هدف قرار داده و به سوی ش حرکت کند ؟
دیگر آنکه سرچشمه ی درون چیست ؟ آیا منظور همان فطرت متعارف است ؟ ( با توجه به نقدهای جدی که به وجود یا عدم وجود فطرت و همچنین نحوه ی وجود آن وارد است )
البته من از شما حکیم ارجمند پوزش می طلبم که مجبور هستم این پرسش ها را اینجا مطرح کنم و می دانم پاسخ به این قبیل پرسش ها در فضای مجازی بسیار مشکل است و نمی توان تمام مطلب را ادا نمود . اما با توجه به تعطیلی جلسات حضوری ، فکر نمی کنم راه دیگری باقی مانده باشد . به هر روی ادب حکم می کند از اینکه وقت شما را می گیرم پوزش بخواهم .
پاسخ حکیم ارد بزرگ : مهربانی ، گرامی ترین خوی آدمیست . کتاب سرخ – فرگرد مهربانی – سخن ۱۵
واژه ها را پیچیده نکنیم مهر در درون ما جاری است و ما را به همگان پیوند می زند . برخی مهر را همان انسانیت می دانند و برخی بازگشت به پاکی فصل کودکی ، برخی دیگر هم مهر را سرشتی آسمانی می دانند .
در مهر هیچ زخمی نیست آدمها فداکاری می کنند و یار و غمخوار هم می گردند بدون آنکه چشم داشتی داشته باشند . این مهر تنها به آدمها خلاصه نمی شود انسان مهربان به گیاهان ؛ جانداران و حتی اشیاء نیز مهربانی می کند . مهر دستور العمل ندارد انسان مهربان همچون دایره گوشه و زاویه ندارد پس به هیچ چیز ، زخمی وارد نمی کند .
دایره زرد رنگ بالای همین پاسخ ها ، بزرگداشت همین حس زیباست .
مهربانان ، با سرشت پاک گیتی آمیخته اند . کتاب سرخ – فرگرد گیتی – سخن ۸
در مورد فطرت نظری ندارم …