Maryam Semnani
تعداد پستها : 417 تاريخ التسجيل : 2010-04-28 العمر : 31 آدرس پستي : Tehran-Iran
| عنوان: چکار کنم شیفته من بشود ؟ الأربعاء سبتمبر 18, 2013 3:06 am | |
| رزیتا : با سلام و عرض ادب خدمت حکیم بزرگ جناب حکیم بزرگ , دو مشکل بسیار مهم و اساسی توزندگیم دارم,یکی بعدعاطفی و دیگری بعد کاریست که ترجیح میدهم یکی یکی عنوان نمایم. بعد عاطفی: ۲۷ ساله بودم که جهت ادامه تحصیل در ارشد کنکور شرکت کردم وبعلت شرایط خاص وتغییررشته استادخصوصی گرفتم,ایشان بهم ابراز علاقه کردومن هم پیشنهاددوستی را پذیرفتم(خودش کارشناس ارشد همون رشته ای بود که قرار بود کنکور بدهم),خلاصه بعدپذیرفتن دوستی خیلی بهش وابسته شدم,چون خیلی کمبود محبت تو خونوادم داشتم ناخداگاه شیفتش شدم,حالااینکه ازم خواست تا باهیچکس دیگه نباشم وارتباطو یکطرفه به نفع خودش کرده بود که فقط او و هرزمان که خواست تماس میگرفت و پول هم بابت تدریسش میگرفت و اینکه خودم کارم دولتی بود(معلم)واو از موقعیتهام سواستفاده میکردازجملع ضامن تمام وامهاش شدم وبه نام خودم هرچی وام میگرفتم ازم میگرفت وتمام موقعیتهای مالیمو ازم گرفت حتی کتابهایی در زمینه تدریسم تالیف کردم و همترینش را ازم خواست تا بنامش ثبت بشه….واینکه حتی یک آب معدنی هم واسم نخرید,هیچ پولی خرجم نکردوتمام مشکلاتشو ازم میخواست تا حل کنم….وحتی یکبارهم منو به نامم صدا نکرد,تا هفت سال تمام گذشت,ومن اونسال کنکور رد شدم وبعدش از فرط عشقم و غمم از ارتیاط یطرفمون نتونستم ادامه تحصیل بدم واون تو این سالها هرچی دفترچه اقساط داشت بهم میداد تا پرداخت کنم و هر هفت یا هشت ماهی چولی میدادومن ناجار به کار تا اخرشب میشدم که بتونم قسطاشو برسونم , بهرحال حدود سه سال و نیم گذشته تو نت مقاله سرچ کردم و نامش رو شد متوجه شدم مدتهاست بی خبر از ایران واسه دکتری رفته انگلستان(بورسیه نفت)و شوک عصبیه وارده منو تا به حالا از کار بیکار کرده وزجرهاکشیدم وسرکوفتهاخوردم وتامرز دیوانگی رفتم,حتی جهت درمانم مبلغ هنگفتی وام گرفتم و خلاصه اکنون بعد یازده سال از شروع اشناییمون میگذره که آبانماه گذشته از ایران تماس گرفت وابراز شکست تحصیلی کردکه بازهم دروغ بودوفهمیدم هدفش ایندفعه سواستفاده جنسی هست وبه هیچ عنوان حاضر به ملاقاتهای بعدی نشدم وبعلت ناراحتیه روحیه شدیدم وبه پیشنهادپزشکانم باشخص دیگری وترد صحبت شدم که البته حالت روحیم کنترل شدوداروهاموقطع کردم ولی چون نمیخواستم پنهانی باکسی باشم و خلاف شرع و دستورخداوندعمل کنم باخانواده درمیان گذاشتم(فقط پدرو مادرو خواهرم)وباهاش ازدواج موقت کردم,که حالا متوجه شدم اوهم خیلی عصبیه و فورا فریادمیکشه وهرچی میگه وازهرکاری میخوادو میکنم به ایرادالکی هم شده میگیره ودایمامیگه کم هوشی(مثلا:دارویی کمیاب به سفارش خودش گشتم وپیداکردم وخریدم ولی وقتی میخواست تحویل بگیره چندبار بهم گفت تو چقدر گیراییت کمه و کم هوشی؟!چرادارورا باقوطیش اوردی؟!!!)پس باچی میبردم بنظر شما؟!الان توپهارماهه که عقدکردم وفقط یکبارباهام قدم زده( فقط به بهونه اینکه: پزشکی خوندن سخته و کار هم میکنم خستم میخوام جمعم مال خودم باشه )فقط گاهی میبره مسافرخونه همین,اینبارهم ارتباط یکطرفست و من هستم که تماس میگیرم. چکارکنم رایطمون بهترشه و شیفتم شه؟من اعتمادبنفسم ضعیف شده حتی نمیتونم مدل و رنگ لباسمو تعیین کنم,ترا خدا راهنماییم کنید. پاسخ حکیم ارد بزرگ : با بدیهای دیگران ، دل خویش را به سیاهی نکشیم ، همواره نگاهمان ، به راستی باشد و مهربانی . کتاب سرخ – فرگرد امید – سخن ۴ سرنوشت تلخ و گزنده ایی داشتید . بزرگترین اشتباه شما دوستی با معلم خصوصیتان بوده ، دختر و پسر پس از شناخت اولیه که آن هم زمانی نمی برد باید فورا به شکل رسمی ازدواج کنند متاسفانه بسیاری از آقایان دوست دارند رابطه به شکل غیر رسمی ادامه یابد که آنهم عاقبتش می شود این . شما مهربان هستید و برای کسی که دوستش دارید جان فدایی می کنید اما مواظب باشید این مهر ورزیدن به خودشیفتگی و طغیان فرد مقابلتان کشیده نشود . استوار باشید به کارهایی که علاقه دارید بپردازید . با ایده ها و کارهای جدید ذهن خود را مشغول کنید تا آرامش خویش را بدست آورید . پس از بدست آوردن آرامش می توانید دوباره آجر های زندگیتان را درست در جای خود بگذارید . کتاب سرخ را از آغاز تا پایان بخوانید . راهنمایی های درون آن سبب درست چیدن پازل درهم ریخته درونتان خواهد شد. رزیتا : باسلام خدمت حکیم ارجمند کاملا صحیح میفرمایید , بزرگترین اشتباه زندگیما خودم با اشنایی با اون پسر مرتکب شدم … ممنون از راهنماییتون . پاسخ حکیم ارد بزرگ : - نقل قول :
سپاس . آرزومند شادمانی همیشگی شما هستم .
| |
|