بیچاره سرزمینی که فقر و تنگدستی در آن یک ارزش پنداشته می شود ، باید به پا خواست و کار کرد و خود را از تنگدستی رهانید . حکیم ارد بزرگ
جهان را آغاز و انجامی نیست ، آنچه هست ، دگرگونی در گیتی است . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم ، دگرگونی که در نهان خود ، پویش و شکوفایی را پیگیری می کند . بروز آینده ما ، بسیار فربه تر از امروز خواهد بود ، ما در درون گیتی ، در حال پرتاب شدن هستیم ، پرتاب به سوی جایی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم ، همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما ، با همه فراخنایی خود ، می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم ، پس ، گیتی بی آغاز و بی پایان است . حکیم ارد بزرگ
خواست واپسین آدمی ، شناور شدن در بسامدها و امواج گیتی است . حکیم ارد بزرگ
فریادرس پاکزاد است ، او گوشش پیشتر تیز شده و آماده کمک رسانی است . حکیم ارد بزرگ
خاموشی بیشه نبرد ، فریادها در سینه دارد . حکیم ارد بزرگ
پاکترین آرزوها ، در سینه مهربانان است . حکیم ارد بزرگ