از ازدواج به خاطر نداشتن بکارت ، می ترسم

تاريخ: اليوم في 4:40 pm
عنوان: [ارتباط] تصمیم
با سلام
من بسیاری از پرسش ها را مطالعه کردم ولی چیزی که می پرسم تکراری نیست
قبلا برام اهمیت نداشت در آینده چی میشه چون از 10 سالی دوس داشتم تنها زندگی کنم خیلی به ازدواج علاقه ای نداشتم. کلا آدمی هستم که زیاد معاشرت ندارم.
ولی جدیدا شرایط داخل خونه برام سخت شده. من فهمیدم که مادر گرامی دوس پسر دارن و زیاد هم بیرون میره ضمنا مامانم خیلی هم بددهن است و همیشه به خاطر هر کارب به بابام ناسزا میگه یادمه انقد بابارو پیش ما خوار و کوچیک میکرد که من بچه بودم از بابام بدم میومد و خجالت میکشیدم که بابامه در صورتی که بسیار مرد زحمت کشی هست و همه کار واسه خانوادش میکنه. الان برادر کوچیکمم با بابام بدرفتاری میکنه همش بخاطر حرفای مامانه. من از مامانم بدم اومده مخصوصا از وقتی این ماجرا رو فهمیدم و میبینم چقد دروغ میگه و به بهانه های مختلف میره بیرون از صبح تا شب نمیاد خونه. وقتایی که به بابام فهش میده نمی تونم تحمل کنم. این یک مشکل مشکل دیگه خودمم من دوس دارم ازدواج کنم ولی نمی تونم. من در اثر یک شیطنت بچگانه دیگه دختر نیستم. ماله وقتیه که بچه بودم اصلا نمی دونستم همچین چیزی هست وقتی رفتم دانشگاه تو کتابا خوندم. اگر ایین اتفاق نیوفتاده بود خب این یکی دو نفری رو که بم پیشنهاد دادن نیومده رد نمی کردم الان نمیدونم چ کنم شرایط خونه تحملش مشکله درد خودمم هست موندم با تنهایی هام. روم نشده حضوری پیش روانشناس برم ولی تو سایت های مختلف گفتم مشکلمو میگن برو مستقیم با مامانت صحبت کن آخه اینم شد راه حل من چطو بهش بگم با دوس پسرت بیرون نرو. من با گوشه کنایه و تو شرایط مختلف گفتم که طلاق ازین کارا بهتره ولی انقد فکر کردم که داشتم خل میشدم بهترین راه حلی که به ذهنم رسید این بود که ازین خونه برم ولی من پول ندارم شرایط تنها زندگی کردنو ندارم ازدواج هم نمی تونم بکنم نمی دونم چکار کنم؟


پاسخ حکیم ارد بزرگ :
نگاه شما به زندگی پاک و شرافتمندانه است . موضوع بکارت را نباید برای خود بیش از حد بزرگ کنید . پسری که دلباخته شما باشد به این موضوع فکر هم نخواهد کرد . بگذارید خواستگاران بیایند هر کدام جدی شد به گونه ایی پنهانی همین موضوع را ، پیش از عقد به او بگویید . به کارهای مادر خود هم بیش از این فکر نکنید و کوشش کنید از آتش رفتار نادرست او بدور باشید ...

فرهنگ اشتباه می تواند از پسران و دخترانی که قرار است سرزمینی را به سوی رشد و پویش همه جانبه در عرصه های گوناگون علمی و صنعتی پیش برانند ، عشاقی دون و آدمهایی چشم چران بزک کرده بوجود بیاورد .  حکیم ارد بزرگ


خواستن زلف و چشم و عشوه یار ، عشق نیست ... عشق پیر و زشت نمی شود ، خیانت نمی کند ، عشق بزرگترین خواست و خورشید آهنربایی انتهای اندیشه ماست . حکیم ارد بزرگ


 


عاشق انسانیت بودن بسیار با ارزشتر از عاشق یک انسان بودن است. حکیم ارد بزرگ


 آرمان بزرگ ، همواره زاینده امید است .  حکیم ارد بزرگ


هیچ اهرمی ، همچون بردباری و امید ، نمی تواند سختی ها را از پیش پایمان بردارد .  حکیم ارد بزرگ


 آسیب دیده ، همیشه درهای آرزوهایش ، کوچک و کوچکتر می شود ، مگر با امید ، که زندگی ما را دگرگون می سازد . حکیم ارد بزرگ


با بدیهای دیگران ، دل خویش را به سیاهی نکشیم ، همواره نگاهمان ، به راستی باشد و مهربانی . حکیم ارد بزرگ