ناشناس :
به نام خدایی که عشق را برای آرامش آفرید ولی ما آن را وسیله رنجش کردیم
با سلام و درود به استاد و حکیم ارد بزرگ
در جای دیگر داستان کودکی و دوستی که به عشق ایام جوانی تبدیل شد را گفتم و شما راهنمایم شدید استاد ولی با وجود رفتنش بعد سه سال و نیم من هنوز همانند روزهای اول رفتنش هستم شاید به جرأت بشود گفت بدتر از اول حکیم خود را به کار به مطالعه به کارهای روزمره مشغول کردم شاید لحظه ای آرام شوم ولی نشدم که هیچ بدتر شدم از خودم بیزار شدم او که مرا فراموش کرد و دنبال زندگیش رفت من چرا نتوانم من اینقدر او را دوست دارم که کار احمقانه نکنم که مبادا زندگیش خراب شود ولی خودم در حال خراب شدنم حکیم چه کنم با دل و روح رنجور
پاسخ حکیم ارد بزرگ : براستی دلدادگی نامیراست . کتاب سرخ – فرگرد دلدادگی – سخن ۱۵
تا سپیده دم عشقی دیگر ، پیوسته این تابلو ، نما و شفافیت خاص خودش را خواهد داشت . نمی توان با آن جنگید و یا از دست آن گریخت تنها با چشمان باز به حقیقت ماجرا باید نگریست . واقعیت آن است که شما از هم بسیار دور هستید . اما این به معنای پایان راه نیست . زمانه بازیگر است و دست تقدیر چنان دلدادگی در درون شما ایجاد می کند که به این روزهای خویش خواهید خندید .
ناشناس :
سلام به طبیب روح بیمار و رنجیده ام
استاد طبق سخن باطلوع عشقی دیگر قبول کنید دیگه سخنه عاشق شدن هرچی کوشیدم کسی جایش را پر نمی کند و دیگر عاشق شدن امری مشکل است ضمن اینکه میگند هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست
پاسخ حکیم ارد بزرگ : آرام باش
بردبار باش
امیدوار …
آرام جان شما در راه است .
عشق آن گاه که در درونت زبانه کشید …
دوباره زاده خواهی شد …